توهمات
ته مانده یک مغز که سال پیش پوکید
نظرات شما عزیزان:
باردیگردلم می خواهدباد زوزه کشان همانندتازیانه ای برچهره ای وزدویابرفی شدیدبه روی صورتم نشیند و ازشدت سرما گوش هایم به سان آجری نیم پخته سرخ گردند ومن پقه پالتوام را کشیده ودست در جیب هایش گذارده باشم و خیابان ها،کوچه ها،پارک ها وهر چیزی راکه جلو پاهایم قرارگیردبالا و پایین کنم.گاهی بایستم وسیگاری درآورم وبرلب نهم و تا زمانی که فوران آتشفشان اندیشه،ذره ذره ی پیکرم را ذوب گرداند..... نیاسایم....
سلام
خیلی زیبابود ممنون
به منم سر بزن خوشحال میشم
Power By:
LoxBlog.Com |